Xگروه بین المللی HSE IRAN
گروه بین المللی ایمنی بهداشت
سلطان معرفت یاعلی ابن موسی الرضا(ع) :: نظامی گنجوی
 
تاریخ: 1395/10/26
نظامی گنجوی
انتشار : 1395/10/26
زندگی نامه نظامی:
از زندگانی نظامی اطلاعات دقیق در دست نیست و در بارهٔ سال تولد و وفات او نقل‌های تذکره‌نویسان مختلف است. آنچه مسلم در شهر گنجه می‌زیست و در همین شهر وفات یافت است. وی خیلی زود یتیم شد و از ابتدا توسط دایی مادرش بزرگ شد و تحت حمایت وی تحصل نمود. مادر او از اشراف کرد بوده و این بر پایهٔ یک بیت از دیباچهٔ لیلی و مجنون («گر مادر من رئیسهٔ کرد...») دانسته شده‌ است. خودش نام و نسبش را در ابیاتش آورده، که بنا بر این شعر، نام خودش الیاس و نام پدرش یوسف بن زکی بن مؤید بوده است:
در خط نظامی ار نهی گام   بینی عدد هزار و یک نام
والیاس که الف بری ز لامش   هم با نود و نه است نامش
ز اینگونه هزار و یک حصارم   با صد کم یک سلیح دارم
گر شد پدرم به سنت جد   یوسف، پسر زکی مؤید
دربارهٔ زادگاه پدری او اختلاف نظر است. برخی از منابع او را از اهالی تفرش یا فراهان و برخی او را از طبقه دهقانان (ایرانیان) آران می‌دانند. در رابطه با پدر او، بهروز ثروتیان این بیت در لیلی و مجنون را شاهد می‌آورد («دهقان فصیح پارسی‌زاد - از حال عرب چنین کند یاد») و می‌نویسد: «دهقان فصیح پارسی‌زاد: نظامی گنجهای/عرب:مجنون و پدر او/یادداشت- سرآغاز بندهای لیلی و مجنون همه به توضیحی کنایی آراسته‌است و شاعر بالکنایه اشاره می‌کند که این بخش از خود اوست یا در داستان اصلی و به زبان عربی آمده‌است. بیت اول بند ۳۶ از اهمیت به‌سزایی از نظر تاریخ تحقیق در زندگی و آثار نظامی برخوردار است و آن اینکه شاعر شغل و موقعیت اجتماعی خود را که «دهقان» بوده‌است و همچنین نژاد او که خود را «پارسی زاده» می‌نامد، به تصریح بیان داشته و هیچ‌گونه تردیدی در صحت بیت و مطلب نیست و با تحقیق دربارهی دهقانان قرن ششم در آذربایجان و بررسی «پارسی» که آیا نظر او «ایرانی» است یا زبان «پارسی» و یا هر دو، گوشهای از حیات و موقعیت اجتماعی شاعر آشکار می‌گردد.پدر نظامی (یوسف) به تصریح صریح خود او در «لیلی و مجنون»، پارسی بوده‌است، چنان‌که گوید:
دهقان فصیح پارسی زاد /از حال عرب چنین کند یاد. دهقان به معنی یک ایرانی اصیل و مالک زمین‌های کشاورزی ست، چنان‌که فردوسی گوید:
از ایشان هر آن کس که دهگان بدند/ ز تخم و نژاد بزرگان بدند. این تعبیر دهگان، بعدها از باب اطلاق جزء به کلّ به همهٔ ایرانیان اطلاق شده است؛
در عین حال، واژهٔ دهقان به معنی «تاریخ‌نگار» هم به کار رفته‌است، چنان‌که تعبیر نظامی که دهقان را به صفت «فصیح» متصف می‌کند، به همین معنی اخیر است و باز در همین معنی فردوسی هم گفته‌است:
ز دهقان کنون بشنو این داستان/ که برخواند از گفتهٔ باستان. یا: سراینده دهقان موبد نژاد/ از این داستانم چنین کرد یاد. پس نظامی که خود را «دهقان فصیح پارسی زاد»، معرفی می‌کند، باید هم ایرانی نژاده و اصیل، هم تاریخ‌دان و سخنور و هم صاحب زمین‌های کشاورزی باشد.
نقش دهگانان در حفاظت از فرهنگ و تاریخ ایران در عصر اسلامی و نیز در گردآوری خراج و ایصال آن به دولت مرکزی، نیز قابل ذکر است. خلاصه آن‌که خاندان نظامی در گنجه یک خاندان دهگان با آگاهی فرهنگی و تمکّن مادی بوده‌اند. یکی از قرائن این سوابق خانوادگی، آشنایی تاریخی ما با پدر نظامی «مؤید مطرزی» و عمو یا برادر یا عموزاده‌اش به نام قوامی مطرزی از پارسی‌گویان قصیده و غزل سرای آذربایجان است".
وحید دستگردی می‌نویسد: «برای اثبات این مطلب که آیا زادبوم نظامی همان شهر گنجه است یا آنکه در عراق عجم متولد و در زمان کودکی با پدر به گنجه رفته، دلیلی در اشعارش نیست، ولی تقریباً تمام تذکره نویسان می‌نگارند که در گنجه متولد شده‌است، اما عراقی الاصل بودن وی مسلم است. بدین دلیل که در همه جا عراق را ستایش و همواره به دیدار عراق و مسافرت بدین صوب اظهار شوق کرده‌است و از آن جمله است (مخزن الاسرار ص ۱۷۹):
گنجه گره کرده گریبان من   بیگرهی گنج عراق آن من
بانگ برآورده جهان کای غلام   گنجه کدام است، نظامی کدام؟
(خسرو و شیرین ص ۳۶۱):
عراقی وار بانگ از چرخ بگذاشت   به آهنگ عراق این بانگ برداشت
شرفنامه (ص ۵۳)
عراق دل‌افروز باد ارجمند  

که آوازه‌ی فضل از او شد بلند

درگذشت و آرامگاه:
 
نظامی همه عمر خود را در گنجه در زهد و عزلت بسر برد و تنها در سال ۵۸۱ سفری کوتاه به دعوت سلطان قزل ارسلان(درگذشتهٔ ۵۸۷) به سی فرسنگی گنجه رفت و از آن پادشاه عزت و حرمت دید. نظامی هرچند شاعری مدح‌پیشه نبوده، با تعدادی از فرمانروایان معاصر مربوط بوده‌است، از جمله: فخرالدین بهرامشاه پادشاه ارزنگان از دست‌نشاندگان قلج ارسلانسلطان سلجوقی روم که کتاب مخزن الاسرار را به نام او کرده‌است، اتابک شمس‌الدین محمد جهان پهلوان که منظومهخسرو و شیرین به او تقدیم شده‌است، طغرل بن ارسلان سلجوقی و قزل ارسلان بن ایلدگز که در همین منظومه از ایشان نام برده‌است، ابوالمظفر اخستان بن منوچهر شروانشاه که لیلی و مجنون را به نام او کرده‌است.نظامی در فاصلهٔ سال‌های ۶۰۲ تا ۶۱۲ در گنجه درگذشت و آرامگاهی به او در همان شهر منسوب است.
سروده ها:
اثر معروف و شاهکار بی‌مانند نظامی، خمسه یا پنج گنج است که در قلمرو داستان‌های غنایی امتیاز بسیار دارد و او را باید پیشوای این‌گونه شعر در ادب فارسی دانست. شاعر بر روی هم رفته سی سال از زندگانی خود را بر سر نظم و تدوین آنها گذاشته است. خمسه یا پنج گنج نظامی شامل پنج مثنوی است.
مخزن الاسرار:
از نمونه‌های بارز ادبیات تعلیمی در زبان فارسی است. در بحر سریع، در حدود ۲۲۶۰ بیت مشتمل بر ۲۰ مقاله در اخلاق و مواعظ و حکمت. در حدود سال ۵۷۰ هجری و در آستانه چهل سالگی شاعر به اتمام رسیده‌است و از آن است این ابیات:
هر که تو بینی ز سپید و سیاه   بر سرکاری است درین کارگاه
جغد که شوم است به افسانه در   بلبل گنج است به ویرانه در
هر که درین پرده نشانیش هست  

درخور تن قیمت جانیش هست

خسرووشیرین:
در بحر هزج مسدس مقصور و محذوف، در ۶۵۰۰ بیت، که به سال ۵۷۶ ه.ق. نظمش پایان گرفته‌است. ابیات زیر در توصیف آب‌تنی شیرین از آنجاست:
چو قصد چشمه کرد آن چشمهٔ نور   فلک را آب در چشم آمد از دور
سهیل از شعر شکرگون برآورد   نفیر از شعری گردون برآورد
پرندی آسمان‌گون بر میان زد   شد اندر آب و آتش در جهان زد
لیلی ومجنون:
اگرچه نام لیلی و مجنون پیش از نظامی گنجوی نیز در اشعار و ادبیات فارسی به چشم می‌خورد، ولی نظامی برای نخستین بار، آن را به شکل منظومه‌ای واحد به زبان فارسی در ۴۷۰۰ بیت به درخواست پادشاه شروان به نظم کشید. نظامی خود از بابت این سفارش ناراضی و بی‌میل بوده‌است و کار را در چهار ماه به پایان برده‌است.
وزن این مثنوی جدید بوده و پس از نظامی شعرای زیادی در این وزن داستان‌های عاشقانه سروده‌اند. همچنین ده‌ها شاعر در ایران، هند و ترکستان منظومه‌هایی را به استقبال از لیلی و مجنون نظیره پردازی کرده و شعرای دیگری نیز به داستان نظامی شاخ و برگ بیشتری افزوده و یا آن را تغییر داده‌اند. در بحر هزج مسدس اخرب مقبوض مقصور و محذوف، نظم این مثنوی به سال ۵۸۸ هجری به پایان رسیده‌است و از آنجاست:
مجنون چو حدیث عشق بشنید   اول بگریست، پس بخندید
از جای چو مار حلقه برجست   در حلقهٔ زلف کعبه زد دست
می‌گفت گرفته حلقه در بر   کامروز منم چو حلقه بر در
هفت پیکر:
 
(که آن را بهرام‌نامه و هفت گنبد نیز خوانده‌اند)، در بحر خفیف مسدس مخبون مقصور و محذوف، در ۵۱۳۶ بیت، در سرگذشت افسانه‌ای بهرام گور. از آن منظومه است در وصف ایران:
 
همه عالم تن است و ایران دل   نیست گوینده زین قیاس خجل
چونکه ایران دل زمین باشد   دل ز تن به بود یقین باشد
مینگیز فتنه میفروز کین   خرابی میاور در ایران زمین
تو را ملکی آسوده بی داغ و رنج   مکن ناسپاسی در آن مال و گنج
 
اسکندرنامه:
 
در بحر متقارب مثمن مقصور و محذوف، در ۱۰۵۰۰ بیت، مشتمل بر دو بخش شرفنامه و اقبالنامه که در حوالی سال ۶۰۰ به اتمام رسیده‌است؛ و از آنجاست این ابیات در مرگ دارا:
 
سکندر چو دانست کآن ابلهان   دلیرند بر خون شاهنشهان
پشیمان شد از کرده پیمان خویش   که برخاستش عصمت از جان خویش
چو در موکب قلب دارا رسید   ز موکب روان هیچ‌کس را ندید
تن مرزبان دید در خاک و خون   کلاه کیانی شده سرنگون
و...است.



نظرات:
بازدید ها: 0
نظرات

پست نظرات
نام:


ایمیل:


عنوان:


نام سایت:


نظرات:

كد: